• فهرست مقالات زهره حسینی خامنه‌ای

      • دسترسی آزاد مقاله

        1 - یادداشت سردبیر
        زهره حسینی خامنه‌ای
        در ماههاي گذشته شاهد حوادث تلخي بوديم؛ زلزله‌هاي پي‌درپي در غرب و جنوب كشور كه خانواده‌هاي بسياري را داغدار كرد و كودكان بسياري را بدون پدر و مادر گذاشت. آنچه كه مسلّم است اين است كه زلزله يك حادثه طبيعي است و در كشوري كه بر روي گسلهاي فعالي بنا شده، رويدادهايي اينچنين چکیده کامل
        در ماههاي گذشته شاهد حوادث تلخي بوديم؛ زلزله‌هاي پي‌درپي در غرب و جنوب كشور كه خانواده‌هاي بسياري را داغدار كرد و كودكان بسياري را بدون پدر و مادر گذاشت. آنچه كه مسلّم است اين است كه زلزله يك حادثه طبيعي است و در كشوري كه بر روي گسلهاي فعالي بنا شده، رويدادهايي اينچنين قابل مشاهده است آنچه كه در اين ميان قابل توجه است چند مسئله ميباشد: اول اينكه چون زلزله چندان قابل‌ پيش‌بيني نيست، بهتر است با استحكام بناها از تخريب ساختمانها پيشگيري كنيم. دوم آنكه ساختمانهايي كه به كودكان تعلق دارد مانند مدارس و مهدهاي كودك و همينطور بيمارستانها و مراكز امدادي بطور خاصتر ضدزلزله و ضدتخريب ساخته شوند. سوم آنكه از نخبه‌هايي كه طرحهاي جديد در زمينه ساخت بناهاي ضدزلزله دارند، حمايت مالي و اداري شود تا بعد از حوادث اينچنيني سازه‌هاي محكم و امن همواره وجود داشته باشد. در برخي از كشورها مانند سوئيس با اينكه حتي يك زلزله، حادثه طبيعي و يا جنگ وجود نداشته، در برخي شهرها بيمارستانهاي مجهز و به روز زيرزميني وجود دارد كه درنهايت استحكام و امنيت و تكنولوژي، آماده بهره‌برداري است. فقط شعار «پيشگيري بهتر از درمان است» چاره‌كار نيست و بايد بدان عمل كرد. در اينگونه حوادث، وضعيت كودكان از ساير گروههاي سني حساستر و بغرنجتر است. لطافت روحي كودك باعث ميشود تا حادثه تأثير بيشتري بر روي روح و جسم او بگذارد و كمك به احياي كودكان از اهّم اقدامات پس از حوادث است. با كمك گرفتن از روانشناسان، روانكاوان و متخصصين روانشناسي كودك، كمكهاي بسياري را ميتوان به استحكام شخصيتي و رواني و حتي جسمي كودك كرد تا آرام آرام به وضعيت عادي برگردد. توجه دادن كودك به طبيعي بودن حادثه و فوايدي كه در طبيعت براي اين اتفاق ناگوار وجود دارد، مهم است. توجه دادن كودك به سرمنشأ هستي و قوانين حاكم برجهان و پرستش و اطاعت از خداوند متعال در همه حال - چه نعمت و چه نقمت- از وظايف بسيار مهم مربيان و روانشناسان در برخورد با كودكان زلزله است. از برنامه «فلسفه و كودك» ميتوان در چنين محيطهايي استفاده مطلوب كرد و با بحثهاي جذاب و هدفمند، هم ‌تفكر كودك را ارتقا بخشيد و هم پاسخ سؤالات بسيار او را داد و هم به آرامش رواني و اعتماد بنفس كودك كمك كرد. شايد ماهها و سالها لازم باشد تا «كودكِ زلزله» آرامش روحي خود را بدست آورد و به زندگي بازگردد... مسئله ديگر، خبري است كه در سايتها و كانالهاي خبري راجع به آن صحبت شد و آن اينكه دستهايي در كار است كه آرام و موذيانه درصدد اجراي برنامه 2030 در ايران است و در مدارس و مهدكودكها وارد شده و كلاسهاي تربيت جنسي ميگذارند و يا متون درسي را دستكاري ميكنند (مانند حذف اسم ائمه در كتب درسي) و هرچه كه به ايمان و حياي كودكان ما مربوط است را ازاله ميكنند. در صورتي كه نهادهاي دولتي كاري براي مقابله با اين پديده شوم انجام نميدهند، وظيفه نهادهاي خودجوش مردمي است كه آستينها را بالازده و كاري درست و خداپسندانه صورت دهند. برنامه 2030 و آموزشهاي درون آن نياز به كارشناسي و آسيب‌شناسي تخصصي و عميق دارد و بدون بررسي دقيق و همه جانبه، اجرا كردن اين قبيل برنامه‌ها، مسموم كردن ذهن كودكان معصوم است و خسارتهايي جبران‌ناپذير در پي خواهد داشت. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        2 - پرسش
        زهره حسینی خامنه‌ای
        «و ما كان لِنفسٍ أن تؤمن اِلّا بإذن ‌الله و يَجعلُ الرجسَ علي ‌الذين لايعقلون» (يونس/100). «هيچكس را نسزد كه ايمان بياورد مگر به اذن (توفيق) خدا، و خدا پليدي را بركساني قرار ميدهد كه نمي‌انديشند». انسان، پرسشگر است و پرسش از خود يا ديگران، از خصوصيات بشر است. پرسش در ن چکیده کامل
        «و ما كان لِنفسٍ أن تؤمن اِلّا بإذن ‌الله و يَجعلُ الرجسَ علي ‌الذين لايعقلون» (يونس/100). «هيچكس را نسزد كه ايمان بياورد مگر به اذن (توفيق) خدا، و خدا پليدي را بركساني قرار ميدهد كه نمي‌انديشند». انسان، پرسشگر است و پرسش از خود يا ديگران، از خصوصيات بشر است. پرسش در نگاه علمي وسيله معرفت‌شناسي است و حكمت همينگونه ساخته ميشود. پرسش در انسان، نداي فطرت پاك انساني است و با كنجكاوي حيواني كه امري غريزي است متفاوت است. انسان با پرسش به كشف عالم و درك آن نائل ميشود. فلاسفه و حكماي اسلامي سه پرسش اساسي را مطرح كرده‌اند: 1) پرسش از هستي 2) پرسش از چيستي 3) پرسش از چرايي پرسش، رشد معنوي و فكري خاصي را طلب ميكند. دامنه و محدوده پرسشهاي انسان نامحدود است و شامل وجود و هستي، ماده و فراماده در همه ادوار و عرصه‌ها ميشود. اگر «تفكر» زائيده پرسشگري باشد و حركت از مبدأ تا مقصد را سفر بناميم، پرسشگري و تفكر، سير و سفري معنوي و عقلاني و درون ـ ذاتي است كه حكيم ملاصدراي شيرازي چه زيبا و بجا «أسفار أربعه» يا «سفرهاي چهارگانه» در اين وادي را مطرح كرده است. چندي پيش جمله‌يي از يك نظريه‌پرداز عملگرا ملاحظه كردم كه توجه مرا بخود جلب كرد: «بسياري از مشكلات بشر از نوع سؤال پرسيدن او شروع ميشود. وقتي يك سؤال با «چرا» شروع ميشود، پاسخ دهنده بدنبال جواب در تجربيات قديم و گذشته است، در حالي كه وقتي سؤال با «چگونه و چطور» آغاز ميشود، ذهن ما را به حال و آينده ميكشاند و خلاقيت انسان را بيدار ميكند». وي اعتقاد داشت جواب سؤالهايي كه با «چگونه و چطور» آغاز ميگردد علاوه بر پاسخ چرايي مسئله، راهكار عملي براي برون‌رفت يا حقيقت بخشي يك چيز را بيان ميكند و انسان را به تفحص، تحقيق و تفكر بيشتر وادار ميسازد. پاسخ سؤالاتي كه با «چرا» آغاز ميشود، دلايل ناتواني انسان است و پاسخ به سؤالاتي كه با «چگونه» آغاز ميشود، سرشار از انرژي مثبت و اميدواري به آينده است. وي استدلال ميكند كه شخصيتهاي بزرگي همچون گاندي سؤالهايشان را با چگونه پرسيدند تا توانستند دنيا را تغيير بدهند. البته نظر حقير متفاوت است و سؤالات چرايي را حاكي از نااميدي و يأس نميدانم بلكه در اكثر اوقات اين سؤالات دست پيدا كردن به سرچشمة مسائل است و اين دستيابي به علت ميتواند به حل مسئله كمك شاياني نمايد. اين ادوات پرسشي ميتواند در كنار هم قرار گيرند و به هم كمك كنند تا هم علّتها كشف گردند و هم راه‌حلها ارائه شوند؛ بطوركلي، جدا كردن حكمت نظري و حكمت عملي كاري نادرست است. حكمت نظري با چرايي ميتواند مباني نظري و پايه‌هاي حكمت عملي را فراهم آورد و سپس حكمت عملي با چگونه و چطور ميتواند براي حل مشكلات، راه‌حل ارائه نمايد. متأسفانه نظريات اكثر فلاسفه غربي تك‌بعدي است و اغلب به برجسته كردن يك جنبه يا يك بعد، علاقه و تمايل زيادي دارند و وجود خود را در نفي آراء قبل از خويش ميدانند و (برخلاف ملاصدرا) نظر خود را با ديدي باز، رويكرد واقع‌نگر و تلفيقي ارائه نميكنند... . در اين بحث نيز آنچه مشهود است، اهميت و ارزش پرسش و پرسشگري است و اينكه پرسشها انسانها را بيدار ميكنند و ايده‌هاي نو برمي‌انگيزند. پرسش، سرآغاز تخيل، سرآغاز خلاقيت، و خلاقيت كودكان ارزشمندترين دارايي يك ملت است كه بايد پاس داشته شود. تخيل همه جهان را در بر ميگيرد و همة آنچه در آينده دانسته و درك خواهد شد، در خلاقيت نهفته است از اينرو بايد سعي كنيم به كودكان آموزش دهيم كه بجاي قضاوت، بينديشند و در انديشه خود، خلاق باشند و برانگيختن اين ميل طبيعي و فطري در كودكان در حوزه وظايف ماست. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        3 - سرمقاله
        زهره حسینی خامنه‌ای
        سرمقاله حمد و سپاس خدای را که آثار قدرت او بر چهره روز روشن تابان است و انوار حکمت او در دل شب تار، درخشان. آدمیان را به فضیلت نطق و مزیت عقل از دیگر حیوانات ممیز گردانید و برای هدايت و ارشاد، رسولان فرستاد تا خلق را از ظلمت و جهالت برهانیدند و صحن گیتی را به نور و معر چکیده کامل
        سرمقاله حمد و سپاس خدای را که آثار قدرت او بر چهره روز روشن تابان است و انوار حکمت او در دل شب تار، درخشان. آدمیان را به فضیلت نطق و مزیت عقل از دیگر حیوانات ممیز گردانید و برای هدايت و ارشاد، رسولان فرستاد تا خلق را از ظلمت و جهالت برهانیدند و صحن گیتی را به نور و معرفت آذین بستند... (نصرالله منشی، مقدمه کلیله و دمنه) تحریر این نوشتار برایم سخت است. سخن گفتن از مردان خدا توانی فزونتر میطلبد. «قلم» با همۀ قداستش عاجز است و «کلمه» با همۀ توانش، ناتوان؛ در وصف بزرگمردی خدایی که او را «سردار قلبها» مینامند. سخن گفتن از سردار شهید، سپهبد حاج قاسم سلیمانی، سخت است و سخت‌تر آنکه بخواهی مکتبی را که او بهمراه یارانش بنا نهادند، واکاوی کنی و مبانی تعلیم و تربیت در این مدرسه را تبیین نمایی. ممکن است بعضی بگویند سردار، نظامی بود و چه ارتباطی است میان یک نظامی و تعلیم و تربیت اسلامی؟! مگر نه آنکه تعلیم و تربیت در اسلام هدف نهاییش پرورش چنین انسانهایی خداگونه است؟ چگونه میتوان شهید سلیمانی را معلم مکتبی ندانست که در آن بزرگترین انسانها تربیت میشوند؟ مکتب و مدرسۀ شهید چیست و چگونه میتوان در این مدرسۀ عشق به آیندگان آموخت آنچه را که رمز نجات انسانیت است از ظلمت و تباهی؟ مدرسه‌یی که شهیدان بنا کردند، عشق و عقل تدریس میکند که اول و آخر جستجوی سرچشمه‌هاست و شاگردان آن در پی یافتن گوهر وجود خویشند. در این مدرسه کاشتن دانۀ خلوص و عشق در خاک دل و جان، باغبانی آن و چیدن ثمرات آن، آموخته میشود. بزرگی میگفت: دنیا دو بخش دارد، بخشی که در آن هر چیز قیمت دارد و بخشی که در آن قیمت بیمعناست؛ جایی قیمت بیمعنا میشود كه ارزشها ظهور میکنند. زندگی واقعی با قیمت کاری ندارد؛ وقتی به قلمرو ارزشها قدم مینهی، سراسر زندگی طعم عشق خالق بخود میگیرد و شهدآگین میشود. آنچه در مدرسۀ شهید میتوان آموخت اینست که حیات اصیل و واقعی، زندگی با ارزشهای حقیقی جهان است و این معشوق است که حیات مادی را سرشار از زیبایی، حقیقت، خلوص و مهربانی میکند... . مدرسۀ شهید سلیمانی و یارانش، مدرسۀ زندگی است، رشد و سیلان و حرکت و جنبش همراه با امید، انتظار و نشاط، و چاشنی توکل و رضا. در آنجا پیوندی ناگسستنی میان خدا و بندۀ خدا شکل میگیرد و در آن «من» میرود و اوست که میماند؛ که اگر من باشد، دیگر «او» نیست و اینست سرّ «انا الحق» حلاج... بایزید میگفت: در زیر جامه‌ام چیزی نیست جز خدا! این بصیرت در چنین مکتبی یافت میشود که روح را جلا میدهد، دل را میلرزاند و عقلانیتی عاشقانه و شیرین بوجود می‌آورد. در مدرسۀ سردارها، نه‌تنها زندگی برخی راهگشای حیات برخی دیگر است، بلکه مرگ یا شهادت آنان نیز میتواند باعث بیداری و رهایی شود. شهادت ایشان فرصتی است برای شکوفایی دلهای کسانی که حساب و کتاب دنیا، چیزی نیست جز حجابی در راه رشد روح و روان آنها. دروس این مدرسه صداقت است و عبودیت خدا، ادای تکلیف الهی است و خدمت به مردم، ایثار و فداکاری است و رأفت و مهربانی، بصیرت است و دشمن‌شناسی، اطاعت است از امام عصر و مقام ولایت، پاسداری از لحظه‌های عمر در راه خدمت به مظلومین، هر کجای دنیا و در هر سنگر و جبهه‌یی. ما بعنوان متولیان تعلیم و تربیت ایراني و اسلامی، وظیفه داریم این مدرسه را حفظ کنیم، بسط و گسترش دهیم و از آن پاسداری کنیم، تا شاید تنها بخش اندکی از دین خود را به این عزیزان همیشه‌جاوید، ادا کرده باشیم. «تُعِزُ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُ مَنْ تَشَاءُ»؛ هر کس را که بخواهی عزت میدهی و هر که را که بخواهی، خوار میگردانی (آل عمران/ 26). آن را که کردگار کرد عزیز/ نتواند زمانه، خوار کند (قاآنی) والسلام علیکم و رحمة‌الله پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        4 - یادداشت
        زهره حسینی خامنه‌ای
        «قل اللهم مالِكِ المُلك تؤتي الملك مَن تَشاء و تنزع المُلك ممِنّ تشاءُ و تُعزُّ مَن تشاء وتُذِلّ من تشاء بيدكَ الخير انكَ علي كُلِّ شيءٍ قديرٌ» (آل‌عمران/ 26). مدتي است دنيا درگير ويروس جديدي شده كه ظهور اين مهمان ناخوانده، تأثير زيادي بر تمام جنبه‌هاي زندگي شخصي و اجت چکیده کامل
        «قل اللهم مالِكِ المُلك تؤتي الملك مَن تَشاء و تنزع المُلك ممِنّ تشاءُ و تُعزُّ مَن تشاء وتُذِلّ من تشاء بيدكَ الخير انكَ علي كُلِّ شيءٍ قديرٌ» (آل‌عمران/ 26). مدتي است دنيا درگير ويروس جديدي شده كه ظهور اين مهمان ناخوانده، تأثير زيادي بر تمام جنبه‌هاي زندگي شخصي و اجتماعي بشر گذاشته است و نهادهادي اجتماعي، روابط فردي، نهادهاي اقتصادي، آموزشي، سياسي و... را تحت‌تأثير قرار داده است. از جملة اين نهادها، ميتوان به آموزش و پرورش اشاره كرد كه ابتلاي اين ويروس جهاني، شكلهاي جديدي از تعليم و تربيت، يادگيري و ياددهي و نتايج آن را بوجود آورده است. آنچه قابل انكار نيست تأثير حضور فيزيكي و رابطة رو در رو در تأثير بهينة آموزش است. انسان، موجودي اجتماعي است و اگر دانش‌آموزان با معلم همزيستي نداشته باشند و روابط اجتماعي را ياد نگيرند عواقب نامناسبي بدنبال خواهد داشت؛ چراكه حضور در محضر استاد، رابطه‌يي عاطفي و معنوي ايجاد ميكند كه هيچگاه ارتباطات مجازي قادر به توسعة آن نيستند. رشد علمي در تعامل استاد و مترّبي در كلاس، مُتقن‌تر است و تأثيرات تربيتي در جمع كلاس با حضور همشاگرديها و اساتيد، بصورت عيني قويتر خواهد بود و رشد خودباوري در محيطهاي واقعي تقويت خواهد شد. افزون بر اين، بسياري از آموزشهاي گروهي منسوخ شده و واحدهاي عملي دانشجويان و دانش‌آموزان غيرممكن ميگردد...؛ عدم حضور واقعي در كلاسهاي مجازي، رعايت اخلاقيات را هم ميتواند كمرنگ كند و تأثير بازدارنده‌يي در رشد اخلاق و قانون‌گرايي دانش‌پژوهان داشته باشد. عادت به پرسه‌زني مجازي در فضاي جديد و اتلاف انرژي و وقت در اين فضا، در صورت عدم مديريت بهينه، نقصان خردورزي را بدنبال خواهد داشت. روزمرگي باعث تنهايي شده و تنهايي مستمر بصورت عادت بشري نهادينه ميشود و اين تنهاييِ عادي‌شده، خودآگاه‌سازي فرد را از ميان خواهد برد. بي‌اعتنايي به روابط واقعي و رودرو ـ مثل عيادت بيمار، صلة ‌رحم، استقبال و مشايعت مسافر، تبريك و تسليت به ديگران و ...‌ ـ به ارسال چند پيام فروكاسته شده، به مرور تأثيرات مثبت خود را از دست خواهد داد. اما سؤالي كه در اينجا مطرح ميشود اين است كه: اگر شرايط بيماري و همه‌گيري آن مدتها ادامه داشته باشد، چه راهكاري ميتواند براي اجراي بهتر تعليم و تربيت پيشنهاد شود؟ چگونه ميتوان مطمئن بود كه «خلاقيت» در مترّبيان كمتر نشود؟ رابطة معلم و شاگرد و حضور در كلاس درس چگونه تعريف خواهد شد؟ آيا تعليم و تربيت وابسته به زمان و مكان است يا وراي اينهاست؟ تأثير آموزش مجازي بر انواع سطوح تفكر دانش‌آموزان چگونه است؟ آيا ميتوان در اين آموزشها، تأثير حواس پنجگانه را پررنگتر كرد؟ آيا در سالهاي اخير در فيلمهاي سينمايي به اين رؤيا پرداخته نشده است؟ همة اينها سؤالاتي است كه ذهن انديشمندان حوزة تعليم و تربيت را به خود مشغول داشته است. استادي ميگفت: در فضاي مجازي حجم مطالب بيشتري را به دانشجويانم ارائه كردم! آيا ارتقاي حجم مطالب و محتوا ميتواند ساير نقايص كلاسهاي مجازي را پوشش دهد و توجيه بهتري براي وضعيت كنوني باشد؟ بي‌شك نظام تعليم و تربيت، بر اساس مباني روشن و محكم مكتب اسلام، شرايط و موقعيتهايي خاصي را مورد مُداقّه و توجه قرار داده است بنوعي كه ميتوان گفت تعليم و تربيت اسلامي، فرازمان و فرامكان به هدايت و رهنمود مترّبيان ميپردازد. مباني، اصول و اهداف در اين مكتب تربيتي، ثابت بوده، روشها متغيرند و بنا به شرايط جامعه، تسهيل ميگردند. بنابرين پيشنهاد ميشود: 1. زيرساختهاي روشهاي غيرحضوري را اصلاح، ترميم، فراهم و پيش‌بيني كنيم. 2. آموزشهاي لازم به اوليا، مربيان و دانش‌آموزان دربارة نحوة كاركرد در روش جديد و پيشگيري از آسيبهاي احتمالي ارائه شود. 3. نظارت و كنترل مرحله‌ به مرحله بمنظور اطلاع از نقايص و محدوديتها اعمال گردد. 4. اوليا نسبت به عدم وابستگي صِرف فرزندان به فضاي مجازي آگاه باشند. 5. ارتباطات غيرحضوري مستمر ميان مربيان و متربيان تعريف و برقرار شود. 6. طرح تعليم و تربيت كرونايي (مديريت بحران همه‌گير) تدوين گردد. 7. همانطور كه ملت ايران توانسته است تاكنون از همة تهديدها، فرصت بسازد و همواره سختيهاي دنيا (الدنيا مدرسه) معلّم خلاّقي براي مردم ايران زمين بوده است، چه خوب است كه اين بار نيز از اين فرصت بظاهر تهديد، براي ارتقاي دانش و ادب بصورتي جديد نهايت استفاده را برده و طرحي نو دراندازيم؛ حتي اگر لشگر غمها به ما حمله كرده باشند كه آن را كه نوح كشتيبان است، چه غم از طوفان! ...؛ «ان مع العسر يسراً» (شرح/ 6). پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        5 - آموزش تفکرورزی به کودکان در مثنوی معنوی
        فاطمه بندلی زاده زهره حسینی خامنه‌ای احسان  قیصری
        هدف اصلی در این پژوهش بررسی دیدگاه مولانا در آموزش تفکرورزی به کودکان است. از دیدگاه او، خاستگاه هر تفکري در بشریت، وحی الهی است و در واقع عقل انسانها با پشتوانة وحی تکمیل میشود و آدمی از ابتدای خلقت، در راه رسیدن به کمال فکری، نیازمند استادی جامع و کامل همچون خداوند می چکیده کامل
        هدف اصلی در این پژوهش بررسی دیدگاه مولانا در آموزش تفکرورزی به کودکان است. از دیدگاه او، خاستگاه هر تفکري در بشریت، وحی الهی است و در واقع عقل انسانها با پشتوانة وحی تکمیل میشود و آدمی از ابتدای خلقت، در راه رسیدن به کمال فکری، نیازمند استادی جامع و کامل همچون خداوند میباشد. نگرش مولانا به کودکان نیز همین‌گونه است. کودکان دارای تجربه‌های بسیار محدود، صداقت و سرشتي پاك و بدور از نیرنگهای بزرگسالان هستند. در اشعار مولانا کودکی نماد دورانی است که آدمی به وصال معشوق دست نیافته است. در این دوره، عاشق نیاز به واسطه دارد؛ در واقع کودک نیاز به آموزش تفکرورزی دارد. مقالة حاضر با تکیه بر مثنوی معنوی، به بررسی و استخراج مؤلفه‌های اندیشة مولانا در اینباره پرداخته است، به این امید که بدین وسیله بتوانیم گامی در حوزة تعلیم و تربیت برداشته و شاهد بفعلیت درآمدن تواناییهای بالقوه کودکانمان باشیم. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        6 - سرمقاله
        زهره حسینی خامنه‌ای
        نامه‌اي به سردبير فقيدم گفتند طوبي همسر و مادري نمونه است. اين هست ولي طوبي نيست... گفتند عالِمي برجسته و حكيمي بزرگ است. اين هست ولي طوبي نيست. گفتند بانوي تراز اول انقلاب است كسي كه خستگي را خسته كرد، و نااميدي را نااميد... همه اينها هست ولي بازهم طوبي نيست. ط چکیده کامل
        نامه‌اي به سردبير فقيدم گفتند طوبي همسر و مادري نمونه است. اين هست ولي طوبي نيست... گفتند عالِمي برجسته و حكيمي بزرگ است. اين هست ولي طوبي نيست. گفتند بانوي تراز اول انقلاب است كسي كه خستگي را خسته كرد، و نااميدي را نااميد... همه اينها هست ولي بازهم طوبي نيست. طوبي فقط طوبي است ... همانطور كه فاطمه، فاطمه است... . سلام! چه بگويم از غم جدايي و سنّت الهي كه گريزي از آن نيست عزيزان را از هم جدا ميكند و سعادت ديدار خوبان را از ما ميگيرد. چه زماني شما را ديدم؟ فكر ميكنم سال 58 بود در منزل آقا كه همساية خواهر شما بودند. بله، اين اولين بار بود كه با صورت نوراني و چهرة خندان و شاداب و مهربان شما آشنا شدم. بعد از آن، گهگاه در روضه‌ها و ميهمانيها ملاقاتتان كردم؛ آنقدر مهربان و متواضع و گرم با من نوجوان برخورد ميكرديد كه مهرتان از همان روزها به دلم نشست. سالها بعد در بنياد حكمت اسلامي صدرا و همايشهاي بزرگداشت ملاصدرا ملاقاتتان كردم؛ خانم دكتر طوبي كرماني بوديد، سخنراني توانمند و ميهمان والا مقام دورهميهاي عالمانه... ارتباط عميق و معنوي شما با پدرم باعث شد مهر و محبتتان در دلم عميقتر شود و الگوي باارزشي شويد براي يك جوان تازه‌كار! با شروع به كار نشرية فلسفه و كودك با تمام مشغله‌‌يي كه داشتيد به كمك ما آمديد، دست ما را در دست فشرديد و خالصانه راهنمايي كرديد و مقام سردبيري نشريه را پذيرفتيد. در بنياد صدرا جلساتي داشتيم و گهگاه زماني كه در سازمان ارتباطات مشغول به كار بوديد به ما هم سري ميزديد و استفاده ميكرديم از ديدارتان. خانم دكتر عزيزم! بناگاه خبر بيماريتان را شنيدم و همه را خبر كردم شايد كمكي باشد... دعا كردم و دعا كردم. اگر خاطرتان باشد تماس گرفتم، بيمارستان بوديد، حرفها زديد و زديم... نااميدانه خداحافظي ميكرديد! از رفتن ميگفتيد و اينكه كاري نكرده‌ام و دست خالي ميروم... و من از ماندنها ميگفتم و اينكه همة عمر شما در خدمت به اسلام گذشته است و به اينكه به نسل جديد اعتماد كنيد و اميدوار باشيد كه همه چيز درست خواهد شد... نااميدانه گفتيد وضع دانشگاهها مناسب نيست! گريه كرديد و گريه كردم! خواستم شما را ببينم ولي نگذاشتيد، اي كاش دستان گرم و مهربانتان را ميگرفتم و آخرين جرقه‌هاي حيات طيبه شما را درك ميكردم... خانم دكترم! هرگز گمان نميكردم به اين زودي ما را ترك كنيد، شما گنجينه‌‌يي بوديد كه هنوز استخراج نشده بود. دوستداران و ياران از شما زياد گفتند و نوشتند... بانوي تراز اول انقلاب اسلامي، پر توان، متواضع، خوشرو و خوش‌بيان، با نشاط، متعهد، وظيفه‌شناس، بانوي فاضله و طاهره، آيينه تمام‌نماي زن شيعة مسلمان، مجاهد بزرگ با اخلاق، شكرگزار، قدرشناس و صاحب ذوق علمي و بمعناي واقعي، حكيم؛ بانويي كه خستگي را خسته كرد و نااميدي را نااميد... بانوي حقگو، ولايتمدار، مادر و همسري نمونه، معلمي توانا كه فلسفه را با طعم «عشق به ولايت» به شاگردانش مي‌آموخت... . خانم دكتر عزيز من! همه، اينها را گفتند و بحق كه درست گفتند اما بنظر من روح آسماني شما فراتر از درك ما زمينيها بود، شما متعلق به آيندگان هستيد؛ سالها بايد بگذرد تا مردم شما را بشناسند، شما صاحب مكتبي هستيد كه در آن زنان نمونة تربيت شدة انقلاب اسلامي با افتخار جلوه كردند... . شما شاگرداني تربيت كرده‌ايد كه اين مكتب را با افتخار توسعه ميدهند. شاگردان اين مدرسه زناني هستند كه «شهيد حججيها» را پرورش ميدهند و در فتنه‌هاي زمانه، از صراط ‌حق حمايت ميكنند... در مكتب شما «انجام تكليف الهي» حرف اول را ميزند، شما جايگاه زن را اينگونه معنا كرديد: چه كسي نميداند كه در ايران باستان زن يعني فروغ و روشنايي و درخشندگي. چه كسي نميداند در ايران باستان، زن يعني پارسايي و راستي... چه كسي نميداند كه در اسلام زن بعنوان ريشه ناميده ميشود... چه كسي نميداند كه در فلسفة اسلامي، زن، وجود نخستين تكويني انساني و حيات است در جهان مُلك و ماده... (همايش جايگاه زن در تمدن ايران و اسلام). جايگاه زن را معنا كرديد و خود اسوة زن مسلمان بوديد و هستيد. واقعاً كه كلام امام صادق عليه‌السلام كه فرمودند: «كونوا علي زينا...» را بعمل درآورديد. سردبير من! خانم دكتر عزيز! جاي شما بسيار خالي است ولي قلب ما گرماگرم است از مهر و محبت شما و رهنمودهايتان را مانند جان، شيرين ميداريم و ان‌شاء‌الله بعمل درخواهيم آورد. مكتب شما باقي است. به اميد ديدار در ديار باقي... پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        7 - سرمقاله
        زهره حسینی خامنه‌ای
        مساجد و فرهنگسراها و تشكلهاي مردمي و نقش تربيتي آنان در تربيت و شكل‌دهي شخصيت كودكان و نوجوانان با شروع دهة 90 شمسي بسياري اعتقاد داشتند كه انقلاب تمام شده و تفكر انقلابي و بسيجي مربوط به دهه‌هاي قبل بوده است و با پير شدن شيرمردان جبهه‌ها و تأثيرات فرهنگي فضاي مجازي، چکیده کامل
        مساجد و فرهنگسراها و تشكلهاي مردمي و نقش تربيتي آنان در تربيت و شكل‌دهي شخصيت كودكان و نوجوانان با شروع دهة 90 شمسي بسياري اعتقاد داشتند كه انقلاب تمام شده و تفكر انقلابي و بسيجي مربوط به دهه‌هاي قبل بوده است و با پير شدن شيرمردان جبهه‌ها و تأثيرات فرهنگي فضاي مجازي، جوانان به راه پدران خود نمي‌انديشند و ارزشها تغيير كرده است... . بسياري گفتند و بسياري باور كردند كه زمانة جديدي آغاز شده است، البته بدون ياد امام و راه امام و خط امام ... ولي برخي از شاگردان انقلاب اسلامي، هوشمندانه از مساجد، مدارسي ساختند تا براي سالهاي بعدي راه و سخن امام زنده بماند. مساجد كه در دوران انقلاب بهترين پايگاه براي مبارزه با طاغوت زمان بود اكنون نيز ميتوانست مدرسه‌يي براي پرورش نسلهاي بعد باشد... در اين «مدارس مسجدي» شاگردان خود صاحب مكتب شدند و در دهه‌هاي بعد منشأ اتفاقات بزرگي گرديدند؛ جواناني كه نيازهاي به روز انقلاب و نظام را شناخته و پاسخي مناسب براي آنها ارائه ميدهند، وظايف بر زمين ماندة دولتها را بر دوش ميكشند و گمنام و غريب، نهضت امام خميني را پيش ميبرند. شهيد مصطفي صدرزاده نمونه خوبي است از مكتب «مسجد النبي» كُهَنز (منطقه‌يي در شهريار). او متولد 1365 و بمعناي واقعي، تربيت شدة مسجد است. شهيد مصطفي در نظام تربيت غيررسمي مسجد مانند طرح تربيتي «صالحين» پرورش يافت و جز خدمت به مردم و حفظ آرمان شهدا به چيزي فكر نميكرد. در تمام بحرانهاي طبيعي و سازمان‌يافته (سياسي) به كمك مردم شتافت و سرانجام به خط مقدم مبارزه عليه داعش در خاك سوريه رسيد. دفاع از مظلوم مرز نميشناسد. در مكتب مصطفي‌ها در ميانة ميدان، تقابل جبهه حق و باطل است؛ نه صرفاً در داخل مرزهاي ايران كه حتي در پشت سيمهاي خاردار اسرائيل. در اين تربيت غيررسمي و متعالي، هدف، تعالي است و پرورش يافتة اين نظام تربيتي، بازوي قدرتمند جمهوري اسلامي است. آمار نشان ميدهد كه مستشاران، فرماندهان و رزمندگان جوان در ميدان نبرد با تكفيريهاي سوريه كه تربيتشان در پايگاههاي بسيج شكل گرفته بود، توانستند نيروهاي تراز انقلاب اسلامي باشند (در مكتب مصطفي، 1399). از آنجا كه اين پايگاههاي تربيتي با سياستهاي فرهنگي غرب و غربزدگان مغاير بود طرح تأسيس «فرهنگسرا» مطرح شد. بجرئت ميتوان گفت فرهنگسراها با هدف نابود كردن نقش تربيتي مساجد تأسيس شدند؛ اتفاقي كه در رنسانس اروپا افتاد. در قرون وسطي و حاكميت كليسا، مركز فرهنگي و هنري همان كليسا بود و نقش تربيتي اين مركز فرهنگي با كنترل عقايد مذهبي شكل ميگرفت. بعد از رنسانس فرهنگي فرهنگسراها بوجود آمدند كه برخي نقش هنري داشت و برخي تربيتي و فرهنگي. در اروپا فرهنگسرا را «آكادمي» ميناميدند مثل «آكادمي علوم روسيه» يا «آكادمي هنر» (هاشمي، 1373). با جستجوي تاريخ درمي‌يابيم كه اولين فرهنگسرا در ايران همان مساجد، حسينيه‌ها و هيئتهاي مذهبي بوده‌اند، مانند «تكيه دولت» كه در سال 1285 هـ . ق به دستور ناصرالدين شاه ساخته شد و اولين بناي مذهبي ـ فرهنگي در ايران است. در زمان پهلويها مراكز فرهنگي بسياري ايجاد و وجهة مذهبي از آنها گرفته شد و اين روند تا زمان انقلاب اسلامي ادامه داشت (يكاني، 1374). انقلاب از مساجد شروع شد و با مساجد پيروز شد و مساجد بعنوان پايگاههاي فرهنگي و هنري و خدماتي و حتي نظامي، فعاليتهاي جدي خود را پررنگتر كردند و اين برخلاف خواستة دشمن بود... . تأسيس فرهنگسراي شهرداري تهران در زمان آقاي كرباسچي شروع برنامه‌يي جدي و هدفمند بود براي جدا كردن دين و اهداف انقلاب از نسل جوان كشور كه تا حدودي موفق شد. فرهنگسراها تحت كنترل امام جماعت نبودند و زمان اذان، صفوف نماز جماعت در آنجا تشكيل نميشد. نفوذ در فرهنگسراها و جهتدهي به افكار نسل جوان كه تشنة دانش هستند بسيار آسان بود. كم‌كم با توسعة فرهنگسراها، مساجد از حضور جوانان خلوت شد و قهرماناني كه توانستند مساجد را بعنوان كانون تعليم و تربيت اسلامي نگه دارند، نسل شهيد مصطفي صدرزاده‌ها را تربيت كردند. نسل دهة هفتادي‌ها و حججي‌ها و عزيزاني كه در اين محيط ولنگاري فرهنگي و فضاي مجازي مسموم، همراه با تمام تلاش دشمن براي گمراهي جوانان، توانستند در تاريكي، راه روشن هدايت را پيدا كنند و به سعادت برسند. تأسيس فرهنگسراها دانسته يا ندانسته ضربة مهلكي بود بر پيكر نقش تربيتي مساجد. شايد اگر هزينه و بودجة اين مراكز را در مساجد خرج ميكردند... شايد... و حال ما مدعيان فرهنگ و تربيت كشور چه بايد بكنيم؟! زهره‌حسيني خامنه‌اي پرونده مقاله