مرکز منطقه ای اطلاع رسانی علوم و فناوریفلسفه و کودک2322-42155220191125Questionپرسش1112faزهرهحسینی خامنهای20191125Question«و ما كان لِنفسٍ أن تؤمن اِلّا بإذن الله و يَجعلُ الرجسَ علي الذين لايعقلون» (يونس/100). «هيچكس را نسزد كه ايمان بياورد مگر به اذن (توفيق) خدا، و خدا پليدي را بركساني قرار ميدهد كه نميانديشند».
انسان، پرسشگر است و پرسش از خود يا ديگران، از خصوصيات بشر است. پرسش در نگاه علمي وسيله معرفتشناسي است و حكمت همينگونه ساخته ميشود. پرسش در انسان، نداي فطرت پاك انساني است و با كنجكاوي حيواني كه امري غريزي است متفاوت است. انسان با پرسش به كشف عالم و درك آن نائل ميشود.
فلاسفه و حكماي اسلامي سه پرسش اساسي را مطرح كردهاند:
1) پرسش از هستي 2) پرسش از چيستي 3) پرسش از چرايي
پرسش، رشد معنوي و فكري خاصي را طلب ميكند. دامنه و محدوده پرسشهاي انسان نامحدود است و شامل وجود و هستي، ماده و فراماده در همه ادوار و عرصهها ميشود.
اگر «تفكر» زائيده پرسشگري باشد و حركت از مبدأ تا مقصد را سفر بناميم، پرسشگري و تفكر، سير و سفري معنوي و عقلاني و درون ـ ذاتي است كه حكيم ملاصدراي شيرازي چه زيبا و بجا «أسفار أربعه» يا «سفرهاي چهارگانه» در اين وادي را مطرح كرده است.
چندي پيش جملهيي از يك نظريهپرداز عملگرا ملاحظه كردم كه توجه مرا بخود جلب كرد: «بسياري از مشكلات بشر از نوع سؤال پرسيدن او شروع ميشود. وقتي يك سؤال با «چرا» شروع ميشود، پاسخ دهنده بدنبال جواب در تجربيات قديم و گذشته است، در حالي كه وقتي سؤال با «چگونه و چطور» آغاز ميشود، ذهن ما را به حال و آينده ميكشاند و خلاقيت انسان را بيدار ميكند». وي اعتقاد داشت جواب سؤالهايي كه با «چگونه و چطور» آغاز ميگردد علاوه بر پاسخ چرايي مسئله، راهكار عملي براي برونرفت يا حقيقت بخشي يك چيز را بيان ميكند و انسان را به تفحص، تحقيق و تفكر بيشتر وادار ميسازد. پاسخ سؤالاتي كه با «چرا» آغاز ميشود، دلايل ناتواني انسان است و پاسخ به سؤالاتي كه با «چگونه» آغاز ميشود، سرشار از انرژي مثبت و اميدواري به آينده است.
وي استدلال ميكند كه شخصيتهاي بزرگي همچون گاندي سؤالهايشان را با چگونه پرسيدند تا توانستند دنيا را تغيير بدهند. البته نظر حقير متفاوت است و سؤالات چرايي را حاكي از نااميدي و يأس نميدانم بلكه در اكثر اوقات اين سؤالات دست پيدا كردن به سرچشمة مسائل است و اين دستيابي به علت ميتواند به حل مسئله كمك شاياني نمايد. اين ادوات پرسشي ميتواند در كنار هم قرار گيرند و به هم كمك كنند تا هم علّتها كشف گردند و هم راهحلها ارائه شوند؛ بطوركلي، جدا كردن حكمت نظري و حكمت عملي كاري نادرست است. حكمت نظري با چرايي ميتواند مباني نظري و پايههاي حكمت عملي را فراهم آورد و سپس حكمت عملي با چگونه و چطور ميتواند براي حل مشكلات، راهحل ارائه نمايد.
متأسفانه نظريات اكثر فلاسفه غربي تكبعدي است و اغلب به برجسته كردن يك جنبه يا يك بعد، علاقه و تمايل زيادي دارند و وجود خود را در نفي آراء قبل از خويش ميدانند و (برخلاف ملاصدرا) نظر خود را با ديدي باز، رويكرد واقعنگر و تلفيقي ارائه نميكنند... .
در اين بحث نيز آنچه مشهود است، اهميت و ارزش پرسش و پرسشگري است و اينكه پرسشها انسانها را بيدار ميكنند و ايدههاي نو برميانگيزند. پرسش، سرآغاز تخيل، سرآغاز خلاقيت، و خلاقيت كودكان ارزشمندترين دارايي يك ملت است كه بايد پاس داشته شود. تخيل همه جهان را در بر ميگيرد و همة آنچه در آينده دانسته و درك خواهد شد، در خلاقيت نهفته است از اينرو بايد سعي كنيم به كودكان آموزش دهيم كه بجاي قضاوت، بينديشند و در انديشه خود، خلاق باشند و برانگيختن اين ميل طبيعي و فطري در كودكان در حوزه وظايف ماست.
http://pac.mullasadra.org/en/Article/Download/22532مرکز منطقه ای اطلاع رسانی علوم و فناوریفلسفه و کودک2322-42155220191125Dramaturgy of the Animation of the Line as a Pattern for Philosophy and Childrenدراماتورژی انیمیشن خط به عنوان الگوی فلسفه و کودک1320faناديا مفتوني20191125There are various ways and methods of explaining philosophical and theological problems for children, and giving answers to their questions. These methods can be associated with the intellectual and philosophical growth of children. One of the ways of attaining these methods is the dramaturgy of the works that are produced by others. Serial of the animation of the Line is considered to be one of the most efficient products in this field. In this serial, at least, five components come to the fore in the form of animation cartoon as follows:
1-The concept of God and His Attributes and Omnipresence, 2- emanation of the many from the one and the dependence of all other than God on the Creator, 3- man-God perpetual relation, supplication, and demanding various needs, thanksgiving, and thanklessness, 4- self-knowledge, thinking of oneself and of any basic changes in oneself, 5- expressing the moral virtues and vices, encouraging to good behaviors and discouraging bad behaviors. The fifth component is included in the majority of works on children, and is not considered to be the main characteristics of the serial of the Line.
بیان مسائل پیچیده فلسفی و کلامی برای کودکان و ارائه پاسخ به پرسشهای فکری و الهیاتی آنان میتواند به شیوههای مختلفی صورت پذیرد. این شیوهها میتواند همراه با رشد و ارتقای اندیشهورزی و فلسفهورزی در کودکان باشد. یکی از راههای دست یافتن به این شیوهها، دراماتورژی آثاری است که دیگران تولید کردهاند. سریال انیمیشن خط یکی از کارآمدترین این تولیدات است. در دراماتورژی سریال خط دستکم پنج مؤلفه حاصل ميشود که در قالب کارتون انیمیشن، لباس تجسم پوشیده است:
1) مفهوم خداوند و صفاتش و حضور همیشگی خدا، 2) صدور کثرات از وحدت و قیام ماسوا به آفریننده، 3) رابطه دائمی آدمی با خالق و دعا و تقاضای حوایج مختلف، شکرگزاری و کفران نعمت، 4) خودشناسی، تأمل در خود و تغییرات و تحولات اساسی در خویشتن، 5) بیان فضایل و رذائل اخلاقی و تشویق به رفتارهای خوب و تقبیح رفتارهای بد.
مؤلفه پنجم در عمده آثار کودک و نوجوان مد نظر خالقان آن آثار است و ویژگی خاص سریال خط محسوب نمیشود.
http://pac.mullasadra.org/en/Article/Download/22533مرکز منطقه ای اطلاع رسانی علوم و فناوریفلسفه و کودک2322-42155220191125 An Analysis of Contextualism and its Consequences in Richard Paul’s Theory of “Fair-minded Critical Thinking”تحليل و بررسي زمينهگرايي و پيامد آن در نظريه «تفكر انتقادي منصفانه» ريچارد پاول2132faزهرا اميقاسم پورحسن20191125Richard Paul is a renowned thinker in the field of critical thinking who believes in the implementation of critical thinking in human decisions and actions. By analyzing reasoning and thinking, he found certain ideas that turned out to be significant in analyzing thinking. Here his contextualism is blatant which along with foundationalism and coherenticism seem to be a kind of reaction to skepticism. From this perspective, in epistemology, there is a turn towards social contexts. In this way, contextualism enjoys certain contextual elements such as actions, social relations, culture, and other human situations in justifying a belief or vice versa. Context, in this sense, can formulate Paul’s inclination towards textulism, pluralism, and relativism. The main objective of the present work is to explore the consequences of Richard Paul’s theory. Resolving the problem of contextualism by critical thinking is one of the Paul’s innovations that so far has remained unnoticed. So universal attention towards his ideas made this research necessary for analyzing his views. According to this research, Paul has succeeded to follow a moderate method that contains in itself certain universal standards which at the same time attended to context. Consequently, in his fair-minded critical thinking, Paul has sought to be saved from falling into reductionism, and in this way he has succeeded to reduce the consequences of contextualism.ریچارد پاول متفکری مشهور در زمینة تفکر انتقادی است که بر کاربرد آن در تصمیمات و کنشهای انسانی تأکید میورزد. وی با تحلیل استدلال و تفکر به مجموعه مؤلفههایی دست یافت که کلید تحلیل تفکر بحساب میآیند. زمینهگرایی او در این مجموعه آشکار است. زمینهگرایی بموازات نظریههای مبناگرایی و انسجامگرایی، واکنشی متفاوت به شکاکیت است. با توجه به این منظر، توجیه، در چرخش معرفتی به زمینههای اجتماعی التفات خواهد کرد. به این ترتیب، زمینهگرایی از مؤلفههای زمینهيی همچون اعمال، روابط اجتماعی، فرهنگ و دیگر موقعیتهای جوامع انسانی جهت موجه یا ناموجه ساختن یک باور بهره میجوید. زمینه به این معنا میتواند فرض گرایش پاول را به متنمحوری، کثرتگرایی و نسبیتگرایی صورتبندی کند. بررسی این پیامدها در نظریه ریچارد پاول، سؤال اصلی پژوهش حاضر است. حل تعارض زمینهگرایی با تفکر انتقادی را میتوان از نوآوریهای رویکرد پاول بحساب آورد که از نظر پژوهشگران مغفول مانده است. اقبال جهانی به الگوی وی، پژوهش حاضر را براي تحلیل چگونگی همنشست آنها ضروری ساخته است. فرضیة این پژوهش آن است که پاول توانسته روشی اعتدالگرایانه اتخاذ کند که حاوی ملاکهایی جهانشمول بوده و در عین حال توجه به زمینه دارد. نتیجه آنکه پاول در الگوی تفکر انتقادی منصفانه خود، هشیارانه از تقلیلگرایی در ابعاد تفکر اجتناب داشته و به این وسیله پیامدهای زمینهگرایی را کاهش داده است.http://pac.mullasadra.org/en/Article/Download/22534مرکز منطقه ای اطلاع رسانی علوم و فناوریفلسفه و کودک2322-42155220191125From Traditional Schools to Government Schools: Rereading the Practical and Theoretical Motivations of Schools in Qajar Periodاز مكتبخانهها تا مدرسههاي دولتي؛ بازخواني انگيزههاي نظري و عملي راهبر مدارس عصر قاجار3340faرضا ماحوزي20191125The history of traditional schools in Iran is the history of those traditional educations that tended to stagnation and unchanging. However, in recent millennium, we were not confronted only with a single tradition but within religious and cultural trends there were various educational traditions that came into existence in the form of traditional schools, schools, and mosque-schools. Yet this tradition in confrontation with the modern world and the social requirements of Iran in Qajar period failed to resist anymore and lost their tranquility and as a result compelled to change their standpoint. Hence, this tradition once in confrontation with modern private schools and then in confrontation with modern government schools were compelled to make some negative decision or at times positive decision; a decision that first were meant to confront them, but later on led to a kind of submission. The present paper tries to review the history of the changes of educational system in Iran from traditional school to modern one, and unfold those ideas that underpinned the changes in educational system of Iran in Qajar period.تاريخ مكتبخانهها در ايران، تاريخ سنتي آموزشی است که همواره خواهان ثبات و استمرار محتوایی بوده است، هرچند در هزاره اخیر، تنها با یک سنت روبرو نبودهایم و بفراخور جریانهای دینی و فرهنگی، سنتهای مختلف آموزشی در قالب مکتبخانهها و مدرسهها و مسجد- مدرسهها حاكم بوده است. البته این سنت در مواجهه با دنياي جديد و اقتضائات اجتماعي ايران در عصر قاجار، نتوانست به آرامش و استمرار خود ادامه دهد و ناچار به موضعگیری شد؛ يكبار در مواجهه با مدارس نوين خصوصی و بار ديگر در مواجهه با مدارس نوين دولتي. اين موضع گاه سلبي بود و گاه ايجابي؛ تصميمي كه در آغاز به مقابله و درنهايت به تسليم منجر گشت. اين نوشتار تلاش دارد ضمن بازخواني تاريخ تغيير نظام آموزشي ايران از مكتبخانهها به مدارس نوين در عصر قاجار، نشان دهد چه ایدة نظریی در این دوره راهبر تحولات نظام آموزشي ايران بوده است.http://pac.mullasadra.org/en/Article/Download/22535مرکز منطقه ای اطلاع رسانی علوم و فناوریفلسفه و کودک2322-42155220191125A Study of the Development of Ideas Concerning the Concept of Childhood in Ancient Iranبررسی سیر آراء و اندیشههای مربوط به مفهوم کودکی در ایران باستان4156faمجید خاری آرانیاکبر رهنما20191125The present article proceeds to study the concept of childhood in ancient Iran with reference to certain documents including books and other sources. Research findings indicate that the organization of education in the last centuries was not the same in different places and times. In those days, families, fire temples, and teaching centers affiliated to the courts had undertaken the training of children and youth. Later on, primary schools and universities also came up and joined the same mission. Historically speaking, Iranians had special respect to knowledge, to the extent that, in their religious supplications, God was asked to grant knowledge to them. In the teachings of Zoroaster, one of the ways of attaining heaven is to make effort in educating people. For it is believed that through knowledge, evil and cruelty, as the signs of ignorance, will go away. In ancient Iran learning initiated from childhood and continued till old age ceaselessly. Education is meant for life, that is, knowledge and action go ahead hand in hand, and engulf the whole life and activity of man. In this system of education, man not only sought to attain certain moral virtues and intellectual principles, but also tried to learn some civil sciences and to implement in his practical life. The chief goal of education in ancient Iran was to bring children up to being theist and religious, possessing good moral, learning certain arts, and medical know-how. Concluding that as ancient remains show, the primary factors of education in ancient Iran were as follows: nature and geographical condition, the tenant of the Aryans as modified by Zoroaster, the role of religion in bringing children up and process of education.نوشتار حاضر به بررسي آراء و انديشه هاي مربوط به مفهوم کودکي در ايران باستان ميپردازد. روش مورد استفاده در اين پژوهش، تحليل اسنادي بوده و در اين جهت كليه منابع و مراجع موجود و مرتبط با آراء و انديشههايي که مفهوم کودک در ايران باستان را بيان نموده، مورد بررسي قرار گرفته است. يافته هاي پژوهشي نشان ميدهد در طي قرون و اعصار متمادي سازمان تعليم و تربيت يكسان نبوده و به فراخور زمان، فضاهاي آموزشي در دورانهاي مختلف، متفاوت بودهاند. ليكن در بخش اعظم اين مدت، خانواده، آتشكده و آموزشگاه درباري به پرورش اطفال و نوجوانان ميپرداختند كه البته در برخي قرون، دبستان و دانشگاه نيز بدان افزوده شده است. بگواهي تاريخ، ايرانيان از ديرباز براي خرد و دانش ارزش زيادي قائل بودهاند تا آنجاکه در ادعيهيي که از آن زمانها بجاي مانده است، از خداوند خواسته شده که به آنها دانش و بينش عطا فرمايد. در آموزههاي زرتشت، يکي از راههاي رسيدن به بهشت موعود، «کوشش و کمک به تعليم و تربيت نوع بشر» معرفي شده، چرا که به نيروي دانش، شر و ستم، اين دو آثار جهل، از جهان رخت برميبندد. در ايران باستان، تعليم و تربيت انقطاع نميپذيرد و از کودکي تا پيري زمان آموختن است. آموزش براي زندگي است؛ يعني علم و عمل توأم است و سراسر زندگي فرد و فعاليتهاي او را دربرميگيرد. در اين نظام تربيتي فرد نه تنها براي کسب علوم، فضايل اخلاقي و اخذ اصول فکري آموزش ميديد بلکه علوم مدني و دانش زندگي عملي را نيز فراميگرفت. هدف از آموزش و پرورش در ايران باستان اين بود که کودک را معتقد به خدا و متدين بار بياورند و او را داراي اخلاق نيکو سازند و به او پيشه و هنر بياموزند و به بهداشت تن متوجه و مأمور نمايند. به هر حال با عنايت به شواهد بر جاي مانده از دوران باستان، ميتوان اذعان داشت كه در ايران باستان عوامل اوليه تعليم و تربيت عبارتند از: طبيعت و وضع جغرافيايي كشور، آراء و عقايدي كه آرياييها با خود آورده بودند و زرتشت آنها را پيراسته و اصلاح كرده بود؛ بعبارتي نقش دين در روند آموزش و دولت و نقش ويژه آن در پرورش دادن متعلمين برجسته است.http://pac.mullasadra.org/en/Article/Download/22536مرکز منطقه ای اطلاع رسانی علوم و فناوریفلسفه و کودک2322-42155220191125Moral Training of Children from the Islamic Perspectiveتبيين و بررسي تربيت اخلاقي کودک 5768faعاطفه سوهاني20191125A proper and suitable moral training is a kind of force that can save man in certain tricky situations, and protect him from falling into misleading and stumbling paths. Obviously, when a work is done in its proper time and particular situation, it may yield its desirable result. Similarly, childhood period is also the best time for construction. Children are receptive to any kind of training. That is, they are eagerly ready to implement any idea and plan suggested for their training, and will not go away easily. It is very difficult to change those improper inherent moralities and characteristics in adult age. While, it is easy to lead back a child from any possible deviation that may appear before his way, and direct him towards right path. Accordingly, child age is the best period for construction and moral training. For, at this age, the mind of child has not yet found his final form and figure, and is apt to any kind of training for which parents are primarily responsible. Therefore, the present article is an attempt to shed some light on the issue of morality that primarily plays an important role in training, and then embarks upon addressing the issue of training, the way of communicating with children, pursuing stages of learning, and finally, the way of accepting the moral rules and regulations. From religious aspect, certain moral and ideological points concerning children will be explored.پرورش اخلاقي صحيح و مناسب، انسان را از قرار گرفتن در تنگناهاي بزرگ ميرهاند و بعنوان نيرويي براي جلوگيري از وارد شدن در تباهيها و لغزشها، به انسان کمک ميکند. بديهي است وقتي کاري در شرايطي ويژه و در زمان خود انجام ميگيرد، آثار دلخواه را بدست ميدهد. دوران کودکي نيز بهترين زمان براي سازندگي است. کودک براي تربيت، آمادگي کامل را دارد و هر تدبيري در تربيت او بکار گرفته شود، در دل و جانش نقش ميبندد و براحتي از ميان نميرود. اخلاق و ويژگيهاي ناشايست را که در بزرگسالي جزو شخصيت فرد شده، نميتوان به آساني تغيير داد؛ حال آنکه يک نهال کوچک را ميتوان از حالت انحراف به راستي درآورد. بنابرين، دوران کودکي، بهترين دوره سازندگي و تربيت اخلاقي است. مهمترين زمان براي تربيت اخلاقي دوران کودکي است چراكه ذهن و روان کودک هنوز کاملاً شکل نگرفته و براي هرگونه تربيت آمادگي دارد و مسئوليت اين امر حساس و مهم در مرتبه اول برعهده پدران و مادران نهاده شده است. ازاينرو نوشتار حاضر ابتدا به مسئله اخلاق بعنوان عامل اوليه در تربيت پرداخته و سپس تربيت را مورد بررسي قرار داده و بدنبال آن، چگونگي ارتباط با کودک و مراحل يادگيري و پذيرش مقررات و قوانين اخلاقي و در بُعد تربيت ديني، نکات اخلاقي و عبادي در زمينه رفتار با کودک را مورد مداقه قرار داده است.http://pac.mullasadra.org/en/Article/Download/22537مرکز منطقه ای اطلاع رسانی علوم و فناوریفلسفه و کودک2322-42155220191125A Study of the Place of Cyberspace in Education: Opportunities and Threatsواکاوی جایگاه فضای مجازی در تعلیم وتربیت؛ فرصتها و تهدیدها6980faکبری احمدوندزهرا تقیزاده قوامسمانه دستفروشانسهیلا غلامی هره دشتی20191125The present world is subjected to an increasing changes, and in this event, cyberspace has a great role to play. Basically, any change in different fields, including cultural and educational ones, may bring in its wake certain effects and consequences proportionate to its aims and functions, and cyberspace is not exceptional in this regard. Cyberspace apart from creating some opportunities may face certain challenges as well. Since education organization turns out to be one of the most effective factor in training children, it enjoys a particular place, and so the use of cyberspace seems to be inevitable. The present paper is aimed at exploring the place of cyberspace in education, and casting some light on its opportunities and threats in a descriptive and documental method. So if we learn to exploit it properly, we will be saved from its negative impacts. As an opportunity, cyberspace can bring about as a virtual training means, expenditure reduction, speeding up and unifying of data collection, and so on and so forth.جهان امروز در معرض تحولات فزایندهيی قرار دارد. فضای مجازی نقش عمدهيی در این تغییر و تحولات دارند و اصولاً هرتغییر و تحولی در عرصههای مختلف از جمله عرصههای آموزشی و فرهنگی، آثار و تبعات متناسب با اهداف و کارکردهای خود را بدنبال خواهد داشت و فضای مجازی از این امر مستثنی نیست. فضای مجازی علاوه بر فرصتهایی که میتواند درپی داشته باشد، چالشهایی نیز بدنبال دارد. از آنجا که آموزش و پرورش بعنوان یکی از مؤثرترین متولیان امر تربیت و آموزش فرزندان از جایگاه و نقش برجستهيی برخوردار است و ورود فضای مجازی و استفاده از آن در امر آموزش ناگزیر است، پژوهش حاضر با هدف بررسی جایگاه فضای مجازی در تعلیم و تربیت و همچنین بررسی برخی فرصتها و تهدیدهای پیشرو به روش توصيفي و مطالعه اسنادي صورت گرفته است. فضای مجازی هم فرصت است و هم تهدید و چنانچه قبل از ورود این تکنولوژیها نحوة درست استفاده از آنها را یاد بگیریم، تبعات منفی آن نیز کمتر خواهد شد. در واقع، فضای مجازی بعنوان یک فرصت اسباب آموزش مجازی، کاهش هزینه، سرعت و یکسانسازی اطلاعات و استفاده از ديگر مزايايي از اين دست را فراهم ميآورد. از اینرو، در نوشتار حاضر سعی شده است به بررسی و تحلیل جایگاه فضای مجازی در نظام تعلیم و تربیت پرداخته شود و فرصتها و چالشهایی که در این ارتباط وجود دارد مورد تجزیه و تحلیل قرار گيرد.http://pac.mullasadra.org/en/Article/Download/22538مرکز منطقه ای اطلاع رسانی علوم و فناوریفلسفه و کودک2322-42155220191125Philosophical Patterns of Irano-Islamic Way of Training Childrenالگوهای حكيمانه کودک پروری ايراني ـ اسلامي8186faمعصومه ذبیحی20191125The presence of philosophy in Irano-Islamic thought differentiates the pattern of training of Iranian children with other nations. Since old time, philosophy considered to be the link between education and human civilization. The history of the human civilization also supports the view that Iran has been always the cradle of civilization, science, and philosophy, and following the rise of Islam, it succeeded to develop its activity anew and presented its achievements to the world.
In the lap of Islam, philosophical education of Iranians reached its zenith and maturity, and succeeded to leave behind certain particular patterns that have been followed by other nations, to the extent that, had there been no Iranian nationalistic feelings, other nations would have registered these patterns in their own names in the history of their culture. The present paper is an attempt to address these patterns, and review the impact of Irano-Islamic culture on them.
یکی از عناصری که الگوهای کودکپروری ایرانیان را از سایر ملل، متفاوت و بلکه متعالی میسازد، حضور حکمت در اندیشه اسلامی ـ ایرانی این قوم است.
حكمت، از دیر باز حلقه اتصال تعلیم و تربیت و تمدن بشری بوده است. تاریخ تمدن بشر نیز همیشه گویای این حقیقت است که ایران همواره مهد تمدن و علم و حکمت بوده و با ظهور دین مبين اسلام، رونق تازهيی یافته و ثمره خویش را به جهانیان عرضه داشته است.
تعلیم و تربیت حکیمانه ایرانیان در گاهواره اسلام به بلوغ و بالندگی دست یافته و توانسته از خود الگوهایی باقی بگذارد که ملل دیگر، آنها را در انديشه حكيمانه سرمشق خویش قرار دهند؛ چنانكه اگر تعصب ملیگرای ایرانی، خود را به میان نمیانداخت، چه بسا ايشان این الگوها را به نام ملل خویش و برای تاریخ فرهنگ خود به ثبت میرساندند!
در نوشتار حاضر، سعی شده به این الگوها پرداخته شود و تأثیر حکمت اسلامی ـ ایرانی در آنها بازخوانی گردد.
http://pac.mullasadra.org/en/Article/Download/22539